به گزارش روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، این دوره آموزشی که با حضور ادبجویانی از نقاط مختلف ایران، از صبح پنجشنبه ۲۱ آذرماه کلید خورد، با این هدف اجرا و پیگیری شده که با استفاده از اساتید برجسته داستاننویسی و نویسندگان موفق و برگزیدگان ادوار مختلف جایزه جلال، راه تازهای برای درمان سندرم نویسندگی این ادبجویان بگشاید و با اندوختهای بیشتر به ادامه راه رهنمود کند.
منبع: از درمان سندرم نویسندگی تا پول درآوردن از نوشتن
نویسنده حرفهای از راه نوشتن امرار و معاش میکند
پیرو این گزارش، دومین روز از سیزدهمین دوره آموزشی آل جلال را محمدجواد جزینی، با کارگاه «چگونه نویسنده حرفهای شویم؟» و با تعریف نویسنده حرفهای در جهان، آغاز کرد و گفت: در جهان نویسنده کسی است که از راه نوشتن امرار و معاش میکند؛ یعنی شغلی غیر از نویسندگی برای کسب درآمد ندارد. طبق این تعریف، ۹۹ درصد نویسندگان ما، به معنای حرفهای نویسنده نیستند، چون کارمند بخشها و نهادهای مختلف هستند. تعداد نویسندگان ایرانی که در این تعریف مصداق دارند، به انگشتان دست هم نمیرسد.
موانع راه نویسنده حرفهایشدن در جامعه ما
جزینی بحث خود را با بیان مشکلاتی که باعث میشود نویسنده ایرانی نتواند یک نویسنده حرفهای باشد، پیش گرفت و عنوان کرد: موانع راه نویسنده حرفهایشدن در جامعه ما، در دو بخش فردی و فرافردی قابل تقسیم است. بخش فردی مربوط به موانعی است که خود نویسنده ایجاد میکند، اما دربخش فرافردی جامعه و نهادهای مسئول برای نویسنده مانع ایجاد میکنند. نبود نظام آموزش عالی و رشتههای دانشگاهی برای آموزش نویسندگی، عدم به رسمیت شناختن شغل نویسندگی از جانب تامین اجتماعی و…، وجود بیشمار سیاستهای غلط مقابل توسعه فرهنگی بهصورت کلی، بازار آشفته نشر کتاب و موارد دیگر از این قبیل، از جمله موانع فرافردی است که باعث شده در جامعه ما هیچکس فکر نکند نویسندگی شغل و حرفه است و نهایتا نویسنده ایرانی با تعریف جهانی آن فاصله داشته باشد. در مجموع بخشی که دولت متولی آن هست، آنقدر بد و فشل عمل کرده، که فرآیند حرفهای شدن را بسیار سخت کرده است.
این مدرس داستاننویسی در ادامه ضمن پرداختن به موانع فردی نویسنده حرفهای شدن، به «سندروم ننوشتن» اشاره کرد و گفت: این سندروم یک بیماری است که نویسندهها دچار آن میشوند. از نشانههای آن که خیلی از نویسندگان بزرگ جهان هم به آن مبتلا شدهاند، این است که نویسنده ساختمان داستان، اجزا و عناصر آن را میشناسد، تجربههای موفقی هم دارد، اما نمیتواند بنویسد. اما یک نویسنده حرفهای باید با انجام تمرین به درمان سندرم نویسندگی بپردازد.
برای درمان سندرم ننوشتن چه باید کرد؟
جزینی در ادامه به مواردی که به نویسنده برای برونرفت از سندروم ننوشتن کمک میکند، اشاره کرد و گفت: اگر میخواهید نویسنده حرفهای شوید، لطفاً برای نوشتن برنامه داشته باشید و هرگز این زمان را با چیز دیگری عوض نکنید؛ چون نویسندههای حرفهای زمانی برای نوشتن دارند. مثلا اغلب نویسندههای ما شبنویساند، اما در کشورهای غربی که نویسندگی شغل ثابت آنهاست، اغلب صبحنویساند.
وی انتخاب مکان برای نوشتن را یکی دیگر از موارد مهم فائق آمدن بر سندروم نویسندگی خواند و افزود: نویسنده حرفهای اتاق کار یا جای ثابتی برای نوشتن میخواهد، حتی برخی نویسندههای حرفهای ما، قلم حرفهای و خواص نوشتن دارند.
این مدرس داستاننویسی کتاب خواندن حرفهای را یکی از لوازم نویسنده حرفهایشدن دانست و گفت: نویسندهها روی دوش هم سوارند. یعنی از یکدیگر تأثیر میپذیرند و رشد میکنند. بنابراین باید بسیار کتاب خواند. حتی برخی نویسندههای حرفهای کتاب زیرسری دارند، یعنی کتابی که آنها را به نوشتن تحریک میکند.
جزینی در پایان ضمن اشاره به تمرین روزانهنویسی، به عنوان درمانی برای سندروم ننوشتن، گفت: برای شروع نویسندگی، خاطرات روزانه خود را بنویسید. همچنین یک نویسنده حرفهای، باید همیشه دفترچه یا ابزار یادداشتی برای فکرهای اولیه و ناگهانی خود به همراه داشته باشد؛ چون نویسندههای حرفهای فکر اولیه را شکار میکنند.
داستان یا ناداستان؛ مسئله این است
همزمان با محمدجواد جزینی، مریم برادران در کارگاهی دیگر، با هنرجویان مشغول بحث و نظر درباره «آماده سازی مستندات برای نوشتن داستان» بود؛ که بحث خود را با بیان تفاوت داستان و نا داستان شروع کرد و گفت: ویرجینیا وولف درباره تمایز این دو میگوید: «آدم حس میکند یا باید واقعیت را بنویسد، یا داستان را؛ چون قوه خیال نمیتواند همزمان در خدمت دو ارباب باشد». داستان ارتباط بین قصه و گفتمان است، اما در ناداستان، یک مرجع در ارتباط با قصه است، که در اینجا ارتباط مرجع و قصه میتواند از ارتباط قصه و گفتمان مهمتر باشد.
برادران در ادامه گفت: برخلاف ناداستان که ابطالپذیر است، داستان ابطال ذیر نیست. وقتی با استفاده از مستنداتی اثری مینویسیم، اگر فرد دیگری، مستندات جدیدی درباره آن کشف و ارائه کند، که اطلاعات ما را زیر سوال ببرد، باعث ابطال نوشته ما میشود؛ به همین دلیل است که ناداستان ابطالپذیر است.
مدرس کارگاه در ادامه درباره تمایز داستان با ناداستان، به راوی این دو اشاره کرد و گفت: راوی داستان میتواند هرچه که خالق میخواهد را بداند و بگوید هر شخص دقیقاً به چه چیزی فکر میکند؛ اما راوی ناداستان، تاریخ است و نویسنده تلاش میکند مستندات و شواهد را وارد اثر کند، تا باورپذیر شود. البته راوی ناداستان میتواند از شگردهای داستان استفاده کند، اما باید بتواند حقیقت رخداد را بهدرستی و به بهترین شکل ممکن انتقال دهد.
عضو هیات علمی دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد در ادامه درباره واقعیت تاریخی داستان به دو گزاره اشاره کرد و گفت: دو جهانبینی بر داستان و ناداستان حاکم است. اول اینکه داستان از شر بار سنگین دقت و صحت تاریخ راحت است. حالت دوم زمانی است که ممکن است دقت و صحت تاریخی در داستان مهم باشد و واکنش مخاطب را در پی داشته باشد؛ که در دو جا اتفاق میافتد؛ جایی که جدی بودن تاریخ مهم است. یا اینکه میزان و جنس درگیری خواننده با نسخه خاصی از تاریخ مد نظر است.
او در بخش دیگری از صحبتهای خود، به بیان ویژگیهای دنیای داستان پرداخت و عنوان کرد: دنیای داستان در مقابل دنیای واقعی یا دروغین است و میتواند شباهت زیادی با دنیای ما داشته باشد یا نداشته باشد و معمولاً باورپذیر است. همچنین درستی یا نادرستی فهم شخصیتها را، حقایق دنیای ما رقم نمیزند؛ بلکه حقایق داستان تکلیف آنها را مشخص میکند.
برادران در پایان ضمن بیان اینکه رسالت داستان معنادادن به انسان و کاوش در هستی و آفرینش آن است؛ فهم نویسنده در دنیای واقعی را در ساخت دنیای ساختگی داستان موثر دانست و افزود: دنیای داستان صورت خیالی و شبیهسازیشده دنیایی است، که در آن زندگی میکنیم؛ مگر اینکه خود متن خلاف آن را بگوید.
بدون استعداد، خودتان را بکشید هم نمیتوانید نویسنده شوید
در ادامه کارگاههای دومین روز از این دوره، محمدحسن شهسواری درباره «ظرایفی که داستاننویس نباید فراموش کند» صحبت کرد و گفت: تکنیکهای داستاننویسی در بهترین حالت فقط ۲۰ درصد نویسندگی است، اگر استعداد نداشته باشید، خودتان را بکشید هم نمیتوانید نویسنده شوید؛ ولی اگر استعداد داشته باشید، باید خودتان را بکشید تا نویسنده شوید. بنابراین اولین قدم برای نویسندگی استعداد است؛ که به دو صورت «ادبی» و «شخصیت فردی» قابل تقسیم است. خود استعداد ادبی به بخش استعداد زبان، استعداد داستانگویی و استعداد ایجاد معنا تقسیم میشود.
او در ادامه در توضیح این استعدادها بیان کرد: استعداد زبان، همان هوش کلامی است. استعداد داستانگویی هم توانایی فرد در جلب توجه دیگران هنگام تعریف کردن یک رخداد مشخص میشود؛ اما مهمترین استعداد یک نویسنده، توانایی ایجاد معنا است و آن نویسندگانی ماندگار هستند که بتوانند ایجاد معنا کنند.
شهسواری در ادامه صحبتهای خود، گفت: بعد از استعداد که ژنی است و میل به نویسندگی، شرط سوم نویسنده خوب شدن پشتکار است. اما مهمتر از پشتکار، ایمان نویسنده است، که به چرایی نوشتن او پاسخ میدهد. اگر داستان شما با ایمانتان پیوند بخورد، شما داستاننویس ماندگاری خواهید بود.
او ادامه داد: نویسنده تا قبل از مرحله ایمان، در مرحله ضرورت است. بدونشک ضرورت ما را نویسنده میکند، اما چگونه نویسنده بودن را مرحله ایمان مشخص میکند. نویسنده تا وقتی که ایمان نداشته باشد، صاحب فن نمیشود؛ در صورتیکه یک نویسنده خوب، باید استاد فن خودش باشد.
این مدرس داستان نویسی در ادامه به فنون نویسندگی اشاره و عنوان کرد: فن نویسندگی سه سطح دارد. سطح اول عناصر داستان است، که نویسنده باید یاد بگیرد و بداند. سطح دوم تکنیکهای داستاننویسی است، که باید آن را در سطح اول پیاده کرد. دسته سوم، فلسفه عناصر یا تکنیکهای داستان است. آن که مومن است به فن میرسد و آنکه به فرمان برسد، از این راه پول در میآورد.
پول درآوردن از راه نویسندگی
وی ضمن اینکه پولدرآوردن از راه نویسندگی را از اهداف این حرفه خواند، اضافه کرد: یک نویسنده ایرانی باید بتواند ۱۰ سال بعد از چاپ اولین کارش، نصف درآمدش را از کار نویسندگی کسب کند.
داستان بدون دیالوگ؛ مکانی برای حرافی نویسنده
همزمان با کارگاه «ظرایفی که داستاننویس نباید فراموش کند»، شهریار عباسی هم در کارگاهی درباره «وظایف و کارکرد دیالوگ در داستان» صحبت کرد و گفت: در داستاننویسی دو ابزار کلی وجود دارد؛ یکی توصیف موقعیت، شرایط و جغرافیا است و دیگری نوشتن گفتوگوهای بین افراد یا واگویههای درونی و نقلقولها است، که به اثر سمت و سو میدهد.
عباسی در ادامه به نقش و کارایی دیالوگ در داستان شاره و عنوان کرد: اساساً شخصیتپردازی در داستان با دیالوگ صورت میگیرد. رماننویس برخلاف فیلم که چند محوری است، عمدتاً تک محور است؛ یعنی محور رماننویس عمدتا یک شخصیت است.
او ادامه داد: یکی از کنشهای افراد حرف زدن است. از طرفی با دیالوگنویسی لحن که یکی از خصوصیتهای پیرنگ داستان است، هم به دست میآید. بنابراین با دیالوگنویسی لحن و لهجه هم مشخص میشود. به عنوان مثال احمد محمود یکی از نویسندگان بزرگی است، که لهجه را خوب در آورده است.
عضو هیات علمی و داور دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد ضمن بیان اینکه داستان بدون دیالوگ، بیشتر مکانی برای حرافی نویسنده است، گفت: دیالوگها رابطه بین شخصیتها، مثل احترام به هم، دوست داشتن، حتی تنفر و … را مشخص میکند. البته یکدستی دیالوگنویسی هم خیلی مهم است.
دیالوگها نباید به پانویس نیاز داشته باشد
وی در ادامه با اشاره به این اصل که داستان جایی بین خودآگاه و ناخودآگاه انسان شکل میگیرد، عنوان کرد: نویسنده باید با شخصیت داستان ارتباط درونی پیدا کند و از این نترسد که شبیه شخصیت شود. نویسنده باید بتواند شخصیت را در خود درونی کند. ما در طول روز با افراد مختلفی برخورد میکنیم که هر کدام لحن خاص خود را دارند، که میتوانیم دیالوگهای آنها را به یاد داشته باشیم، یا در جایی یادداشت کنیم و از آنها در داستان خود استفاده کنیم؛ اما در دیالوگنویسی باید توجه داشت که این دیالوگها به گونهای نوشته شود، که نیاز به پانویس نداشته باشد.
منبع: از درمان سندرم نویسندگی تا پول درآوردن از نوشتن
سلام
چه وبلاگ قشنگ و کاربر پسندی دارید :)
از وبلاگ منم بازدید کنید :)
ممنون